فیک عشق ابدی
صبح
چشمام باز کردم پشت به جیمین بود جیمین دست هاشو دورم حلقه کرده بود آروم دست هاشو باز کردم نشستم روی تخت رفتم حموم دوش گرفتم اومدم بیرون لباس های بیرونیم پوشیدم جیمین گفت اجازه نمیده چند روز برم بیرون منم مجبور شدم یواشکی برم داشتم از در خونه بیرون میزدم
جیمین: کجا مگه نگفتم نباید بری بیرون (حالت اعصبانی)
جانهو: چ چرا گفتی ول
جیمین: بیا تو سری
جانهو: اما من میخوام برم خانوادم ببینم ح حقی نداری زندانیم کنی خیلی بدی کاش نمیومدم😭😭گریه
اومدم تو رفتم تو اتاق در محکم بستم تا متوجه اعصبانی شدنم بشه
مانتوم پرت کردم روی مبل های نرم سمت پنحره نشستم به بیرون نگاه میکردم
جیمین: عشقم ببخشید در رو باز کن اخه تو نمیدونی پات بیرون بزاری بردنت میکشنت نکشن کاری میکنن باهات که خودت خودتو بکشی فهمیدی
جانهو: ب برو م من باهات قهرم دیگم نمیخوام ببینمت تو ت تو ادم بدی هستی
جیمین: الهی دورت بگردم فرشتممم بیا بیرون از دلت در میارم بیا باهم بریم دیدن خانوادت ولی شب بریم الان یادت رفته مدرسه داریم ها بدو بیا
خیلی خوشحال شدم لباسای مدرسم پوشیدم در باز کردم
جیمین: اخ چشم های دریایی دخترم نگا خیس شده گریه نکن فرشتمم
جانهو: قول دادی ارع
جیمین: ار فدات شم شب الان دیر شد نمیایی
جانهو: چرا بریم
وارد مدرسه شدیم خواستیم بریم داخل کلاس که گفتم
جانهو: وایسا باهم نریم نفهمن باهمیم اول من میرم بعد تو بیا
اما کو گوش شنوا جیمین همراه من وارد کلاس شد همه نگا میکردن
نشستیم
معلم اومد درس میداد که جیمین دست منو گرفت جونگ کوک دید قیافش اعصبانیت میبارید ولی به من چه
زنگ خورد
جیمین: عزیز دلم من میرم دفتر مدیر الان میام
جانهو: باشع
جیمین رفت من خسته شدم. خواستم از در بزنم بیرون که جونگ کوک اومد جلوم
جونگ کوک: جانهو تو با جیمین قرار میزاری
جانهو: اره تو که دیدی برو اون ور
جونگ کوک: جانهو باهاش قرار نزار
جانهو: ب به تو ربطی نداره
سخت بود اما این کلمه رو گفتم
چشمام باز کردم پشت به جیمین بود جیمین دست هاشو دورم حلقه کرده بود آروم دست هاشو باز کردم نشستم روی تخت رفتم حموم دوش گرفتم اومدم بیرون لباس های بیرونیم پوشیدم جیمین گفت اجازه نمیده چند روز برم بیرون منم مجبور شدم یواشکی برم داشتم از در خونه بیرون میزدم
جیمین: کجا مگه نگفتم نباید بری بیرون (حالت اعصبانی)
جانهو: چ چرا گفتی ول
جیمین: بیا تو سری
جانهو: اما من میخوام برم خانوادم ببینم ح حقی نداری زندانیم کنی خیلی بدی کاش نمیومدم😭😭گریه
اومدم تو رفتم تو اتاق در محکم بستم تا متوجه اعصبانی شدنم بشه
مانتوم پرت کردم روی مبل های نرم سمت پنحره نشستم به بیرون نگاه میکردم
جیمین: عشقم ببخشید در رو باز کن اخه تو نمیدونی پات بیرون بزاری بردنت میکشنت نکشن کاری میکنن باهات که خودت خودتو بکشی فهمیدی
جانهو: ب برو م من باهات قهرم دیگم نمیخوام ببینمت تو ت تو ادم بدی هستی
جیمین: الهی دورت بگردم فرشتممم بیا بیرون از دلت در میارم بیا باهم بریم دیدن خانوادت ولی شب بریم الان یادت رفته مدرسه داریم ها بدو بیا
خیلی خوشحال شدم لباسای مدرسم پوشیدم در باز کردم
جیمین: اخ چشم های دریایی دخترم نگا خیس شده گریه نکن فرشتمم
جانهو: قول دادی ارع
جیمین: ار فدات شم شب الان دیر شد نمیایی
جانهو: چرا بریم
وارد مدرسه شدیم خواستیم بریم داخل کلاس که گفتم
جانهو: وایسا باهم نریم نفهمن باهمیم اول من میرم بعد تو بیا
اما کو گوش شنوا جیمین همراه من وارد کلاس شد همه نگا میکردن
نشستیم
معلم اومد درس میداد که جیمین دست منو گرفت جونگ کوک دید قیافش اعصبانیت میبارید ولی به من چه
زنگ خورد
جیمین: عزیز دلم من میرم دفتر مدیر الان میام
جانهو: باشع
جیمین رفت من خسته شدم. خواستم از در بزنم بیرون که جونگ کوک اومد جلوم
جونگ کوک: جانهو تو با جیمین قرار میزاری
جانهو: اره تو که دیدی برو اون ور
جونگ کوک: جانهو باهاش قرار نزار
جانهو: ب به تو ربطی نداره
سخت بود اما این کلمه رو گفتم
- ۱۳.۳k
- ۱۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط